نرگس هاقبا دامنشان را در باد تکان می دهندتا شاپرک هامدام برقصند...انگار تو بودیکه پیراهن زرد پوشیده بودیو نسیم،یاد خاطراتت رابا خود می کشیدو خانهء مادری... آه...کاش می دانستم کجا گم شدیو ای کاش می توانستم تو راهمیشه در قاب زندگی نگه دارم...حالا برقص محبوبم،بچرخ و بگذارمیان چین های پیراهنت گم شومآخر دلم
برایت تنگ است...بیا از اولبه کوچه های کودکی مان برگردیمبه
روزهای بی غل و غشبه روزهایی که آسان می خندیدیم...من این خیابان بی سر و ته را اصلاً دوست ندارم.دختر خوبی باش وبرگرد... + نوشته شده در شنبه بیست و سوم مرداد ۱۴۰۰ساعت 3:53  توسط نسرین | ترنم های یک زن...
ما را در سایت ترنم های یک زن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5sheroshoor19 بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 9:10