ترنم های یک زن

ساخت وبلاگ
بند رخت حیاطبوی پای کلاغ گرفته.آب حوض، بوی لجنو ماهی هابه پاشویه سرازیر می شوند، نمی دانم چرا؟شاید تنها گلدان کنار حوضهمان امامزادهء آنها باشدکسی چه می داند؟باید پسر نابالغ خانه را صدا بزنمتا لته های سبز را بیاوردآخر،ماهیها هزار هزار آرزو دارندکه باید به گلوی آبگره بخورند!  + نوشته شده در  دوشنبه هفتم تیر ۱۴۰۰ساعت 5:34&nbsp توسط نسرین  |  ترنم های یک زن...
ما را در سایت ترنم های یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5sheroshoor19 بازدید : 95 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 9:10

نرگس هاقبا دامنشان را در باد تکان می دهندتا شاپرک هامدام برقصند...انگار تو بودیکه پیراهن زرد پوشیده بودیو نسیم،یاد خاطراتت رابا خود می کشیدو خانهء مادری... آه...کاش می دانستم کجا گم شدیو ای کاش می توانستم تو راهمیشه در قاب زندگی                        نگه دارم...حالا برقص محبوبم،بچرخ و بگذارمیان چین های پیراهنت گم شومآخر دلم برایت تنگ است...بیا از اولبه کوچه های کودکی مان برگردیمبه روزهای بی غل و غشبه روزهایی که آسان می خندیدیم...من این خیابان بی سر و ته را اصلاً دوست ندارم.دختر خوبی باش وبرگرد... + نوشته شده در  شنبه بیست و سوم مرداد ۱۴۰۰ساعت 3:53&nbsp توسط نسرین  |  ترنم های یک زن...
ما را در سایت ترنم های یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5sheroshoor19 بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 9:10

برایم فلسفه نباف محبوبم بگو می روم می دانم که بر نمی گردی ترنم های یک زن...
ما را در سایت ترنم های یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5sheroshoor19 بازدید : 97 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 9:10